اسماعیلیّه: ادوار و منابع
مترجم: سید اسد الله مبشری
امام (1) اسماعیل فرزند ارشد او قبل از پدر در جوانی در گذشت و آنگاه این بحث پیش آمد که آیا تفویض تشریف امامت، حق پسر اسماعیل است، یا امام جعفرصادق [ علیه السلام] حق دارد با استفاده از اختیار خویش، منصب امامت را به دیگری از پسران خود، موسی کاظم [ع]، برادر کوچکتر اسماعیل [ چنانکه وا گذاشت] وا گذارد؟ در واقع، وقتی سخن از این زمره اشخاص می رود در مقابل این امور ظاهری، مطالب عمیقتری وجود دارد و آن عبارت است از درک نظامی جلیل و فوق بشری، که چهره ی زمینی امامان نمونه ی بشری آن را ممثل می سازد و رمزی از آن است. این تفاوت ادراک، اختلاف بین شیعیان اثناعشری و شیعیان هفت امامی را بوجود آورد. در پیرامون اسماعیل، امام جوان، که اصطلاح اسماعیلیه از نام او اقتباس شده است گروهی از مریدان مجذوب و پرشور گرد آمدند و می توان آن نحوه ی گرایش را با جمله ی « تشیع افراطی» و آن گروندگان را [ غلات شیعی] توصیف کرد، به این توضیح که آن گرایش حاد، آنان را به سوی این فکر رهبری کرد که از مقدمات برهانی عرفان شیعه که قبلا به آن اشاره شد، نتایج اساسی استنتاج نمایند: ظهور الهی در معرفة الامه؛ محقق بودن این نکته که هر امر خارجی و ظاهری، با حقیقتی باطنی و درونی مطابقت دارد؛ تکیه بر مفهوم « قیامت» ( یعنی رستاخیز روحی) برخلاف رعایت اجرای شریعت ( که قانون و مراسم مذهبی است). در مذهب اسماعیلی الموت که اصلاح و تجدید شد همین نحوه ی تفکر را خواهیم دید.
پیرامون همه ی این مطالب، واقعه ای است که مرکز آن چهره ی مهیج ابوالخطاب و یاران اوست که دوستان امام اسماعیل بودند و از طرف امام جعفر [ع] که قلبش از این باب مجروح بود، ولو به ظاهر، نفرین شدند.
2. از این هیجانات روحی قرن دوم ( هشتم میلادی)، آثاری اندک در دست است اما با همان آثار اندک می توان رابطه ی بین عرفان باستان و عرفان اسماعیلی را دریافت. قدیمتر اثر موسوم به ام الکتاب (2) با یک اسلوب قدیمی فارسی محفوظ مانده است؛ خواه این متن اصلی باشد یا یک ترجمه ی عربی، در هر حال افکار آن محیطهایی را که عرفان شیعه در آن شکل گرفته بوده در کمال امانت منعکس ساخته است. کتاب بصورت گفتگویی است بین امام محمدباقر [ علیه السلام]، امام پنجم ( متوفی به سال 115 هجری/ 733 میلادی) و سه تن از پیروانش، (روشنیان یعنی «موجودات نور»). کتاب از آغاز شامل خاطره ای روشن از اناجیل کودکی (3) است ( که در آن وقت، مشابهت امامت را با عرفان مسیحیت بیان کرده است).
سایر موضوعات جالب این کتاب عبارت است از: علم خفی حروف (جفر)، که قبلا بخصوص در مکتب مارک غنوضی (4) شمه ای از آن ذکر شده است؛ گروههای خمسه (Le Pentadisme) که بر یک جهانشناسی احاطه دارد و رد پای مشخص و روشنی از مذهب مانی در آن دیده می شود و کاتنوتئیسم (5) بی اندازه جالب از آن استنتاج می گردد. موضوع مهم دیگر کتاب، «هفت نبرد سلمان» با « دشمن» است. سلمان به منزله ی ظهور اول، جامع سیمای میکائیل ملک مقرب، و انسان علوی، «بشر آسمانی» است. چه، الوهیت را برای خود نپذیرفت، این امتناع، او را در برابر الوهیت که فقط از گذرگاه او قابل پرستش بود، صافی و شفاف ساخت و بعداً خواهیم دید که تأملات عمیق فلسفی در مذهب اسماعیلی، راز توحید باطنی را از این مسأله استنتاج کرد. یکتاپرستی که عاری از صور جلوه و ظهور است، خود مورد انکار قرار می گیرد و در یک بت پرستی مافوق الطبیعه که خود از آن بی خبر است غرقه می گردد. در پایان کتاب، موضوع «سلمان عالم اصغر» نوشته شده است. اکنون، ثمره ی امامت در سیر تصوف دستگیرمان شد و این مطلب در تصوف اسماعیلی که مولود الموت بود روشن خواهد گشت.
«علم حروف» نزد جابربن حیان ( قسمت چهاردهم -2) اهمیتی بسزا داشت متصوفان تسنن آن را از شیعیان اقتباس کردند و این علم نزد ابن عربی و در مکتب او تکامل قابل توجهی یافت.
می دانیم که به عقیده ی مارک تخنوسی، وجود مادی کلمه ی آلثیا (6) ( یعنی حقیقت) از حروف الفبا تشکیل می یابد و به عقیده ی مغیره که شاید قدیمی ترین عارف شیعی باشد ( متوفی به سال 119 هجری/737 میلادی) حروف، عواملی هستند که ماده و هیئت آنها بوسیله ی خداوند آفریده شده است. اهمیت نظریات او راجع به اسم اعظم خداوند از اینجا معلوم می گردد ( مثلا، به هر یک از هفده شخص که در ظهور امام مهدی زنده خواهند شد یکی از هفده حرفی که اسم اعظم را تشکیل می دهد تخصیص داده خواهد شد). هنوز در این مورد هیچگونه مقایسه ی منظمی با «کباله» یا عرفان یهودی به عمل نیامده است.
3. جای تأسف است که از متون موجود که آیین نخستین اسماعیلیه را نشان می دهد با دشواری بسیار می توان برزخ بین آن دوره و دوران شکوهمند ظهور سلسله ی فاطمی را که با جلوس عبیدالله المهدی ( 296 هجری/909 میلادی) در قاهره آغاز شد و بر آن بود که آرزوی اسماعیلیان را در استقرار سلطنت الهی در روی زمین تحقق بخشد، تشخیص داد. بین فوت امام محمد، پسر امام اسماعیل، با مؤسس سلسله ی فاطمیه، دوره ی تاریک سه امام مستور وجود دارد ( نباید مفهوم مستور را با مفهوم غیبت امام دوازدهم که مورد اعتقاد فرقه ی امامیه ی اثناعشری است اشتباه کرد). فقط یادآوری می کنیم که بنا به روایات اسماعیلیه، امام محمد، امام دوم از امامان مستور که از حیث نسب نتیجه ی اسماعیل بوده است، سرپرست تدوین کنندگان دانشنامه ی اخوان الصفا و مؤلف رسالة الجامعه بود که خلاصه ای از دائرة المعارف مذکور در موضوع تعلیمات سری اسماعیلیان است نیز مؤلف یمنی، جعفر بن منصور الیمنی که ما را به اواسط قرن چهارم هجری ( دهم میلادی) راهنمایی می کند. در پایان این دوران تاریک، شکفتگی آثاری عظیم و منظم را مشاهده می کنیم که دارای روش فنی کامل و فرهنگ دقیق لغات و اصطلاحات فلسفی است، بی آنکه بتوان تعیین کرد این آثار در چه شرایطی تهیه شده است، نیز، مردمی معروف در میان متفکران نامی اسماعیلی، به استثنای قاضی نعمان ( متوفی به سال 363 هجری/ 974 میلادی)، ایرانی بوده اند و ایرانی بودنشان مشخص تر از ایرانی بودن متفکرانی است که در امامیه ی اثناعشری وجود داشته اند: ابوحاتم رازی ( متوفی به سال 322 هجری/ 933 میلادی) ابویعقوب سجستانی ( قرن چهارم هجری/ دهم میلادی) متفکر عمیقی که در حدود بیست تصنیف دارد که با قلمی موجز و بیانی دشوار نوشته است؛ احمدبن ابراهیم نیشابوری ( قرن پنجم/ پانزدهم)؛ حمیدالدین کرمانی ( متوفی در حدود سال 408 هجری/ 1017 میلادی) مؤلف آثاری فراوان با مطالبی عمیق و قابل ملاحظه ( او چونه یکی از داعیان «الحکیم»، خلیفه ی فاطمی بود چندین کتاب نیز در مجادله ی با دروزیان « برادران مجزا شده» از اسماعیلیه نوشت)؛ مؤید شیرازی ( متوفی به سال 470 هجری/ 1077 میلادی) که نیز آثاری متعدد در مراتب تعلیماتی باطنی به زبان عربی و فارسی تألیف کرده است؛ ناصرخسرو، شخصیت معروف ( بین سالهای 465-470 هجری/ 1072-1077 میلادی فوت شد.) که همه ی آثار متعدد او به زبان فارسی است.
4. در اثر تصمیم المستنصربالله خلیفه ی هشتم فاطمی در مورد تعیین جانشین خود، مرگ او (سال 487 هجری/ 1094 میلادی) موجب گردید جامعه ی اسماعیلیه به دو شعبه تقسیم گردد (7):
فرقه ای به نام اسماعیلیان «شرقی»، یعنی اسماعیلیان ایران، خوانده شدند و مرکز فرمانروایی آنان الموت ( که در کوهساران جنوب غربی دریای خزر واقع است) بود. این طایفه همان است که امروز آنان را خوجه (8) می نامند. رئیس این فرقه آقاخان است.
فرقه ی دیگر را اسماعیلیان «غربی» ( یعنی اسماعیلیان مصر و یمن ) گفته اند که امامت المستعلی فرزند دوم المستنصر را پذیرفتند و سنت قدیمی فاطمیه را ادامه دادند. نزد این فرقه، ابوالقاسم الطیب، پسر الامیر باحکام الله خلیفه ی دهم فاطمی ( متوفی به سال 524 هجری/ 1130 میلادی) آخرین امام فاطمیه محسوب می گردد. او در سلسله ی امامت از زمان علی ابن ابیطالب [علیه السلام] بیست و یکمین امام شمرده می شود ( سه دسته ی هفتگانه).(9) اما در زمان کودکی ناپدید گردید. در حقیقت این فرقه از اسماعیلیه ( که در هند، «بهرا» (10) نامیده می شوند) مانند شیعه ی اثناعشری به لزوم غیبت امام با الزامات مافوق الطبیعه آن عقیده مندند و یک «داعی» یا پیشوای بزرگ را که فقط نماینده ی امام ناپیداست صاحب فرمان مطلق می دانند.
نوشتجات و آثار فرهنگی اسماعیلیان غربی که به سنت قدیمی فاطمیان وفادار ماندند دارای چند اثر شکوهمند است که قریب به پایان قرن شانزدهم، ( وقتی مقر «داعی» بزرگ به هند انتقال یافت)، در یمن تصنیف شده است. این فلسفه ی یمنی مسلماً تا امروز کلا در تاریخ فلسفه ی غرب ناشناخته مانده است، زیرا مدت درازی اندوخته های آن گنجینه در اختفای دقیقی محافظت می شده است ( باید یادآوری کرد که یمن محل فرقه ی شیعه ی زیدی مذهب بوده است و در اینجا مجال مطالعه در احوال آن فرقه نیست). عده ای از اسمعیلیان یمن، آثار متعددی تصنیف کرده اند: سیدنا ابراهیم بن الحامدی، داعی دوم ( که به سال 557 هجری/ 1162 میلادی در صنعا در گذشت)؛ سیدنا حاتم بن ابراهیم، داعی سوم ( متوفی به سال 596 هجری/1199 میلادی)؛ سیدنا علی بن محمد، داعی پنجم ( متوفی به سال 612 هجری/ 1215 میلادی) که جوابهای ارزشمند او به حمله های غزالی در بیست تصنیف مهم از آثار او منعکس است؛ سیدنا حسین بن علی، داعی هشتم ( متوفی به سال 667 هجری/1268 میلادی)، تنها کسی که اثر او تا امروز به زبان فرانسوی ترجمه شده است ( مراجعه شود به فهرست منابع). این دوره با تصنیف سیدنا ادریس عمادالدین یمنی داعی نوزدهم ( متوفی به سال 872 هجری/ 1468 میلادی) به نقطه ی اوج خود می رسد. هر چند سه نام اخیر که به آنها اشاره کردیم مربوط به ایام بعد از تاریخی است که برای نخستین قسمت این مجموعه در نظر گرفته شده است، مع ذلک لازم بود در اینجا به آن اشاره ای شود.
5. نزد اسماعیلیان، معنی دقیق فلسفه را باید در تأویلات اسماعیلی این حدیث نبوی ( که در تفسیر قصیده ی ابوالهیثم گرگانی توضیح شده است) تجسس کرد:
مسلماً این سخن را نمی توان به معنای تحت اللفظی و ظاهری آن گرفت. منبر وعظ درست به معنی ظاهری کلمه است، یعنی شریعت با احکام و جزمیات آن، اما قبر، همان فلسفه است، زیرا لازم است که وجود ظاهری شریعت و جزمیات آن در قبر دستخوش تجزیه و تلاشی واقع گردد. باغ بهشتی که بین منبر و قبر گسترده است، عبارت است از باغ حقیقت عرفانی، و صحرای محشر، که انسان آشنا به سرو باطن، دوباره در آن باغ به حیاتی تباه ناشدنی زنده می گردد. پس، چنین ادراکی از فلسفه، مرحله ای ابتکاری بوجود آورده و بی شک این طرز تفکر، در اسلام منحصر است؛ این طرز فکر، اساس و روح عرفان شیعه و موضوع دعوت اسماعیلی (12) است. این عقیده، نه بین فلسفه و الهیات تعادلی کم و بیش ناپایدار ایجاد می کند، می باشد، نه عقیده به «حقیقت مضاعف» که نظریه ی طرفداران ابن رشد است می باشد، حتی نه اندیشه ای فلسفی مانند اندیشه ای که فلسفه را «خادمه ی معرفة الله» می دانست (13)، بلکه چیزی است بین عقیده ی جزمی و قبر، که باید ایمان جزمی در آنجا بمیرد و استحاله یابد، و دینی که حکمت الهی است و دین حق است زنده گردد. تأویل عبارت است از تفسیری که کلیه ی معلومات عملی را تعالی و ارتقاء بخشد تا آنها را از نو به مبدأ خود بازگرداند. فلسفه به عرفان ختم می شود و به ولادت روحانی رهبری می کند. بین امامیه ی اثناعشری و اسماعیلیه، موضوعات مشترکی وجود دارد، همچنانکه در مکتب اسماعیلیه، بخصوص اسماعیلیه ی الموت، در بعضی از مسائل، اختلاف حاصل گردید. آن موضوعات مختلف فیه عبارت است از: نسبت بین شریعت و حقیقت، یعنی بین نبوت و امامت. اما این مطالب از جمله مطالبی نیست که از فلسفه ی یونان اقتباس شده باشد.
در این کتاب ورود در جزئیات مسأله ناممکن است. مثلا بین طرح « اصول خمسه» (14) در جهانشناسی ناصرخسرو، و نظام ملاء اعلی (15) به عقیده ی حمید کرمانی تفاوتهایی دارد. اما در عوض، نظام « اصول عشره» (16) که از طرف حمید کرمانی طرح شده است با روشهای فارابی و ابن سینا مطابقت دارد، و ما، آرائی را که در مورد فلسفه ی نبوی وجود دارد بخصوص عقیده ی فارابی ( متوفی به سال 339 هجری/ 950 میلادی) را در این مورد دقیقاً خواهیم گفت و در جنب آن آراء، بعضی از آثار مهم اسماعیلیان راکه دارای اهمیت مسلم است ( مثل آثار یعقوب سجستانی و حمید کرمانی) و قبل از ابن سینا ( متوفی به سال 423 هجری/ 1037 میلادی) تصنیف شده، بیان خواهیم کرد. کاری که در آینده باید انجام داد عبارت است از اولا تعیین دقیق آثار فکری اسماعیلی به طریق مقایسه، به نحوی متنوعتر و غنی تر از آنچه تاکنون در مغرب زمین تصور کرده اند؛ ثانیاً استنباط و ایضاح شرایط مختص به فلسفه ای که با فلسفه ی یونانی شباهتی ندارد و حصه ای از فلسفه ی یونان در آن نیست.
پی نوشت ها :
1. عنوان ( امام) برای اسماعیل عقیده ی اسماعیلیان است. مؤلف در این مسأله از نظر آنها متابعت کرده است.
2. L 'archetype du Livre.
3. Evangiles de l'Enfance قسمتی از اناجیل که حوادث کودکی مسیح را نقل می کند.
4. Marc le Gnostique.
5. Kathenotheisme.
6. I' Aletheia.
7. در مآخذ «فرقه ی طیبه» که فرقه ای است از اسماعیلیان که مخالف «نزاریه» می باشند چنین گفته شده است که حسن صباح از امام مستنصر پرسید: پس از تو امام کیست؟ مستنصر گفت: «ابومنصور» اما ابومنصور در عین حال کنیه ی «نزار» و کنیه ی « مستعلی» پسران منصور بود. پس از فوت مستنصر پسرانش برای جانشینی او با هم درافتادند. اسماعیلیان ایران طرفدار «نزار» بودند و او از برادر خود مستعلی شکست خورد. ( اقتباس از فرقه ی اسماعیلیه اثر هاجسن، به ترجمه ی فریدون بدره ای.)
8. Khojas خوجا نام قومی و نژادی اسماعیلیان هند می باشد و دین این قوم به دین هند و نزدیک است نه به مذهب اسماعیلی، و امام اسماعیلی را با Avatar که موعود الهی دین هندو می باشد، تطبیق داده اند. ( اقتباس از فرقه ی اسماعیلیه اثر هاجسن، ترجمه ی فریدون بدره ای.)
9. Trois heptades.
10. Les Bohras. فرقه ی طیبه را ( که یکی از فرقه های اسماعیلی منسوب به طیب از امامان مستور اسماعیلی است) درهندبهرا می نامند.
11. مراجعه شود به قسمت 11 در آخر کتاب.
12. Le Kerygma ismaelin.
13. Ancilla Theologiae در قرون وسطی، ارباب کلیسا، فلسفه را خادمه ی خداشناسی مسیحیت اصطلاح کرده بودند.
14. Le Schema Pentadique.
15. Plerome.
16. Le Scema decadique.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}